حرز امام جواد

برای معرفی قصب در حرز امام جواد علیه السلام ابتدا باید بدانی که واژه قصب در دو معنای اسمی و فعلی به کار برده می شود.

که آنچه در این مقاله مد نظر ما می باشد معنای اسمی آن است، در ادامه با تعریف این واژه و معقوله قصب در حرز امام جواد علیه السلام با ما همراه باشید.

این لغت دارای معانی متعدد است.

که با پژوهش و تحقیق در لغت نامه ها به آن پی می بریم اما آنچه ما در این مقاله حاضر دنبال می کنیم بررسی معنای دقیق و درست واژه قصب در حرز امام جواد علیه السلام می باشد.

تا بتوانیم حرزی صحیح و طبق آداب  را تهیه و آماده کنیم.

شکی نیست که طبق فرموده امام جواد علیه السلام قسمتی از دعای حرز امام جواد باید بر روی نقره خالص حکاکی گردد.

و دور حرز پیچیده شود حال این سوال ایجاد می شود که این نقره به چه شکل باید به دور پوست بسته شود ؟ و منظور از واژه « قصبة» در روایت به چه معناست ؟

بعد از فحص و تحقیق در منابع مختلف لغت و روایی پیرامون واژه قصب در حرز امام جواد علیه السلام به این نتیجه رسیدیم که « قصبة» به معنای نی می باشد و واضح است.

که دو سر نی باید باز باشد و این خود حفاظی برای حرز امام جواد علیه السلام می باشد.

چرا که این توصیه امام معصوم است و قطعاً ما مطیع فرامین ائمه معصومین (ع) می باشیم و نمی توانیم برداشت های شخصی خود را در این مورد اعمال کنیم.

و اگر کسی شبهه کند که باز بودن دو سر حفاظ شاید باعث شود که اجنه و شیاطین اثر حرز را از بین می برند.

در پاسخ خواهیم گفت که این دستور امام است و قطعا امام عالم تر از ما می باشد و از طرفی همین که حرز کاملا با نقره پیچیده شده است.

خود کفایت می کند برای حفظ و حراست در مقابل شیاطین.

ناگفته نماند ما در تمام حرزهای سفارشی مقداری تربت سید الشهداء برای حفظ و حراست قرار می دهیم که این حرز اثر فوق العاده ای دارد.

حرز امام جواد

قصب درلغت

لغت نامه دهخدا:

قصب. [ق َ ص َ ] (ع اِ ) کِلک. قلم. نی. [1] ( آنندراج ) (ناظم الاطباء).

لیث گوید هر نبات که میان او تهی و راست قامت و او را پیوندها باشد عرب او را قصب گوید و به پارسی نی باشد.

دوس گوید: بعضی از وی آن است که میان تهی نباشد و از او نیزه سازند و آنچه میان تهی بود مزامیر سازند و قلم از انواع اوست و بعضی از او سطبر بود.

منبت او بر لب جویها باشد و بعضی آن است که به شکل دیوار بر اطراف باغات بنشانند.

پس در کتاب خود سه نوع ذکر کرده است ، قصبی که از او تیر سازند و قصب الذریر هم ذکر کرده است و نوع سوم قصب فارسی است.

جالینوس گوید: نی طیب که از بلاد هند به اطراف برند در میان او به شکل غبار و سرمه چیزی باشد که در اقسام او نباشد.

نام او قالاوس اروناطیقوس است.

و حمزه نی بوریا ذکر کرده است.

گوید او نوعی باشد که میان او تهی بود و آن به شکل غبار یا چوبی که به واسطه مرور ایام پوسیده بود بوی او خوش و لون او به سرخی مایل بود.

رگهای بال واستخوانهای آن.

رگهای گلو، رگهای شُش و برآمدنگاه دَم..  لوله . « کُزَل. کالی. شالی. » آب راهه های اشک و آب در چشم. مجاری الماء من العیون.

آب راهه از چشمه و چشمها. مروارید تر آبدار و تازه. دُرّ رطب. زبرجد آبدار و تر مرصع به یاقوت. و به همین معنی است در این حدیث :

بشر خدیجه ببیت فی الجنة من قصب. گوهر دراز. ما کان مستطیلاً من الجوهر. کتان تنک و نرم. واحد آن قصبی است. [2] جامه ای است معروف.[3].

جامه ای که از کتان و ابریشم بافند. [4]و این معرب کسب است و آن جامه ای است که در هند مشهور است و نوعی است از بافتهای ابریشمی

 فرهنگ فارسی

اسم ۱ – نی نای . یا قصب سبق ربودن . سبقت گرفتن پیشدستی کردن : در تربیت افاضل و تقویت اماثل از امرای زمان و کبار روزگار قصب سبق میر بود.

۲ – نیشکر ۳ – ماشوره ۴ – هر چیز میان کاواک چون استخوان و رگ ۵ – آبراهه آب و اشک ۶ – آنچه از نقره وبرنج و جز آن باشد . ۷ – قسمی پارچه ظریف که از کتان تنک نرم یا حریر می بافتند.

۸ – مرواریدتر و آبدار ۹ – زبرجدتر و آبدار ۱٠ – در شیراز خرمای خشک را گویند . یا قصب دراکو . خون سیاوشان. یا قصب سه دامنی.

۱ – جامه چاکدار ۲ – دنیا باعتبار طول و عرض و عمق یا قصب فارسی . زنبق زرد . یا قصب مصری.

پارچه ای که امروزه در مصر می بافتند.

توضیح امروزه در مصر قصب به معنی پارچه زربفت استعمال شود و پرده کعبه را که زربفت است قصب نامند . جدا نمودن بریدن.

فرهنگ معین

۱ – نی ، هر گیاهی که ساقه آن مانند نی میان تهی باشد. ۲ – یک نوع پارچة ظریف که از کتان می بافته اند.

۳ – آبراهة آب و اشک  ۴ – مروارید تر و آب دار

فرهنگ عمید

۱_  نوعی پارچۀ ظریف که از کتان می بافته اند.

۲_  نی، نای.

۳ _ هر گیاهی که ساقۀ آن مانند نی میان تهی باشد.

۴_  استخوان ساق دست یا پا.

۵_ مروارید آبدار.

الرائد

۱-به معنای نی

۲-ساقه گیاه  ، قلم دست و پا

۳- روستای یا شهر بزرگ « این معنا بسیار نادر است و صرفاً به معنای خود روستا می باشد و نه حفاظ و دیوار دور روستا، چرا که در هیچ لغت نامه ای این معنا وجود نداشته است[5]

[1] – منتهی الارب

[2] اقرب الموارد ج۴ ص ۳۴۵.

[3]   مهذب الاسماء

[4] غیاث اللغات

[5] – الرائد ، ج2 ،ص 1371.

لغت نامه های عربی

نبات مائيّ من فصيلة النَجِيلِيّات، يبلغ أَحد أَنواعه،القَصَب الكبير، حوالى أربعة أَمتار.يكثر حول المتوسط [1]

و كل عظيم مستدير أجوف.و ما اتخذ من فضة أو غيرها قَصَبٌ‌  [2]

كل عظمٍ مستدير أَجْوَفَ  كلُّ ما اتُّخِذَ من فضة أَو غيرها  عظام الأَصابع من اليدين و الرجلين  شُعَبُ الحَلْق  عُروق الرِّئَة،و هي مَخارِجُ الأَنْفاس و مجاريها  كلُّ نَباتٍ ذي أَنابيبَ   [3]

نبات كانت ساقه أنابيب و كُعوبا.الواحدة: قَصَبة و قَصباة .و القَصباء : جماعة القَصَب.و-مَنبِته. أقصَب المكانُ‌: صار ذا قصَب.و أرض قَصِبة و مُقِصبة :ينمو فيها القَصَب.و قصَب القَصَب يقصِبه قَصبا و اقتصبه : قطعه  [4]

قصب الرئة: عروق غلاظ فيها و هي مخارج النفس و مجاريه [5]

القَصِبة :و قد أَقصَبَ المكانُ، و أَرض مُقْصِبة و قَصِبةٌ: ذاتُ قَصَبٍ

 

أَرضٌ قَصِبَةٌ

كثيرة القَصَب [6]   ذاتُ قَصَبٍ [7]  اَي: ذات قصبة او كثيرة القصب[8]   زمين نيزار[9]

با جستجو در لغت نامه های مختلف به این مهم دست میابیم که قصب به فتح ص خوانده می شود.

به سکون البته در معنای اسمی و به کسر (ص) فقط به معنای زمینی می باشد که نیزار است. و در معنا تفاوتی ندارد.

نکته ای که باید تذکر داده شود این است که به کسر یا فتح خواندن این واژه در متن و طبق قراین فهمیده می شود.

چرا که خود متن عربی (روایات) خالی از اعراب و علامات می باشد.

[1] المنجد فی اللغة ج1 , ص632

[2]– العین , ج5 , ص67

[3] الإفصاح في فقه اللغة ج1 , ص76

[4] بحر الجواهر  ج1 , ص308

[5] لسان العرب , ج1 , ص674

[6] المنجد فی اللغة , ج1 , ص632

[7] ‏ لسان اللسان , ج2 , ص387

[8] أقرب الموارد في فصح العربية و الشوارد , ج4 , ص346.

[9] فرهنگ ابجدی , ج1 , ص696

قصب در اصطلاح

شکی نیست که لفظ قصب در موارد مختلف معانی متفاوت دارد که طبق قراین فهمیده می شود لذا برای فهمیدن معنای دقیق نیاز به قراین است.

که با فهم این مطلب می توان به معنای واژه قصب در حرز امام جواد علیه السلام رسید.

به عنوان مثال چند مورد با معانی متفاوت از روایات اهل بیت نقل می گردد .

۱- به معنای نو و تمییز شده

و وَ عَلَيْهِ قَمِيصُ قَصَبٍ وَ رِدَاءُ قَصَبٍ وَ… [1]

۲- به معنای حصیر و زیر انداز

فَطُرِحَ لَهُ مُصَلَّى قَصَبٍ فَجَلَسَ عَلَيْهِ   [2]

که منظور زیرانداز از نی می باشد.

۳- به معنای زر و مروارید

قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : بَشِّرْ خَدِيجَةَ بِبَيْتٍ مِنْ قَصَبٍ لاَ صَخَبَ فِيهِ وَ لاَ نَصَبَ سَأَلَ شَرِيكٌ عَنِ اَلْقَصَبِ قَالَ قَصَبُ اَلذَّهَبِ: وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ يَعْنِي قَصَبَ اَللُّؤْلُؤِ .[3]

۴-به معنی نی

این معنا بسیا پرکاربرد است و ما فقط چند نمونه از روایات را نقل می کنیم

الف: امیرالمومنین در نهج البلاغه خطبه ۱۵۵ در مورد خلقت خفاش می فرمایند:

وَ جَعَلَ لَهَا أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِهَا تَعْرُجُ بِهَا عِنْدَ الْحَاجَةِ إِلَى الطَّيَرَانِ، كَأَنَّهَا شَظَايَا الْآذَانِ غَيْرَ ذَوَاتِ رِيشٍ وَ لَا قَصَبٍ

خداوند او را بالهايى داد، آفريده از گوشت او كه به هنگام نياز با آنها پرواز كند.

بالهايى همانند برگه گوش كه در آن نه پر هست و نه نى پَر، چيزى شبيه استخوان تو خالى كه پرها به دور آن مى رويند.

ولى تو جاى رگها را در ميان آنها  به آشكار مى بينى. خفاش را دو بال است نه چنان نازك و لطيف كه شكافته شوند و نه سخت و ضخيم كه سنگينى كنند

ب:  در مورد خلقت طاووس در خطبه ۱۶۵ می فرمایند:

وَ مِنْ أَعْجَبِهَا خَلْقاً الطَّاوُسُ الَّذِی أَقَامَهُ فِی [أَحْسَنِ] أَحْکَمِ تَعْدِیلٍ وَ نَضَّدَ أَلْوَانَهُ فِی أَحْسَنِ تَنْضِیدٍ بِجَنَاحٍ أَشْرَجَ قَصَبَهُ.

وَ ذَنَبٍ أَطَالَ مَسْحَبَهُ، وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ أَبِي اَلْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ:  كَانَتْ بَغْلَةُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.

لاَ يَرُدُّوهَا عَنْ شَيْءٍ وَقَعَتْ فِيهِ » قَالَ «فَأَتَاهَا رَجُلٌ مِنْ بَنِي مُدْلِجٍ وَ قَدْ وَقَعَتْ فِي قَصَبٍ لَهُ فَفَوَّقَ لَهَا سَهْماً فَقَتَلَهَا».

فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ  وَ اَللَّهِ لاَ تُفَارِقُنِي حَتَّى تَدِيَهَا» قَالَ «فَوَدَاهَا سِتَّمِائَةِ دِرْهَمٍ

ابو الجارود گويد: كه از امام باقر عليه السّلام شنيده است كه ميفرموده قاطر رسول خدا را پس از او هر كجا كه براى چرا قدم مينهاد باز نمى‌گرداندند.

گويد: تا وقتى به علفزار مردى از بنى مدلج رسيد و مرد آمده و او را ديد تيرى در كمان نهاد و او را هدف گرفت و كشت.

پس امير مؤمنان عليه السّلام باو گفت بخدا سوگند رهايت نمى‌كنم تا ديۀ آن را از تو بستانم، پس آن مرد ششصد درهم ديه آن را بپرداخت. [4]

ج:‌ امام حسین در دعای عرفه می فرمایند:

لَحْمِي وَ دَمِي وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ عَصَبِي وَ قَصَبِي وَ عِظَامِي‏….

د:‌ در روز عاشورا أبا عبدالله ع دستور به حفر خندق دادن و فرمودند:‌

و أَعْطَى رايته العبّاس أخاه، و جعلوا اَلْبُيُوتَ فِي ظُهُورِهِمْ، و أَمَرَ بِحَطَبٍ و قَصَبٍ كَانَ مِنْ وَرَاءِ اَلْبُيُوتِ أَنْ يُتْرَكَ فِي خَنْدَقٍ كَانَ هُنَاكَ قَدْ حَفَر و أَنْ يُحْرَقَ بِالنَّارِ مَخَافَةَ أَنْ يَأْتُوهُمْ مِنْ وَرَائِهِمْ.

و پرچم را بدست برادرش عباس داد و خيمها را پشت جبهه قرار دادند بعد از اين امر كردند مقدارى هيزم و نی آوردند و در خندقى كه در اطراف خيمه‌ها كنده شده بود آتش زدند [5].

[1] – بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام  ,  جلد۵۰  ,  صفحه۸۵ 

[2] –  الکافي  ,  جلد۷  ,  صفحه۲۸۷ 

[3] – روضة الواعظین  ,  جلد۲  ,  صفحه۲۶۹

[4] – من لا يحضره الفقيه  ,  جلد۴  ,  صفحه۱۷۱ 

[5] –  إعلام الوری بأعلام الهدی  ,  جلد۱  ,  صفحه۴۵۵

بررسی واژه قصب در حرز امام جواد(ع)

امام جواد سلام الله علیه در توصیه خود به یاسر غلام مامون می فرمایند :

….  دَعَا بِرَقِّ ظَبْيٍ مِنْ ظَبْيِ تِهَامَةَ ثُمَّ كَتَبَ بِخَطِّهِ هَذَا اَلْعَقْدَ ثُمَّ قَالَ يَا يَاسِرُ اِحْمِلْ هَذَا إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ قُلْ حَتَّى يُصَاغَ لَهُ قَصَبَةٌ مِنْ فِضَّةٍ مَنْقُوشٌ عَلَيْهِ مَا أَذْكُرُهُ بَعْدُ…

پوست آهوئى از پوست آهوى تهامه خواست بعد با خط‍‌ مبارك خود آن حرز را نوشت.

بعد فرمود:ياسر اين نوشته را ببر پيش امير المؤمنين(مامون) بگو يك قاب لوله‌اى از نقره بسازد و آنچه ميگويم بر آن نقش نمايد  [1]

در روایت لفظ قصبه آمده است که  همه مترجمین لوله نقره ترجمه کردند و شاهد این هم لغت نامه و هم روایات زیادی بود که نقل شد.

نکته حایز اهمیت این است که طبق برداشت ما از روایت باید این نقره دو سر باز باشد.

چراکه نی دو طرفش باز می باشد.

معنای متفاوت قصب در حرز امام جواد (ع)

حال اگر کسی بخواهدواژه قصب در حرز امام جواد علیه السلام رابه معنای دیگر استعمال کند قطعا دراین متن روایت هیچ کاربردی ندارد و روایت بی معنا می شود.

مثلا اگر به معنای زیر اندار یا روستا کسی معنا کند این پرواضح است که هیچ مفهوم واضحی ندارد.

لذا تنها ترجمه صحیح طبق لغت نامه و نمونه های زیادی که از روایات بیان شد نشان می دهد معنای « نی» صحیح می باشد

در ادامه روایت،  امام جواد (ع) می فرمایند:   … فضّه غیر مغشوشه

یعنی بنا به فرموده امام جواد علیه السلام نقره ای که دور حرز را باید بگیرد  باید نقره خالص باشد . اما متاسفانه لوله های نقره که در بازار استفاده می شود ناخالص است.

[1] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل  ,  جلد۲  ,  صفحه۵۹۹ 

الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان  ,  جلد۱  ,  صفحه۷۴

مهج الدعوات و منهج العبادات  ,  جلد۱  ,  صفحه۳۶

بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام  ,  جلد۵۰  ,  صفحه۹۵

روش تشخیص نقره خالص

نقره خالص نرم می باشد.

لذا این لوله های نقره بازاری برای اینکه به شکل لوله مستحکم دربیاورند از مواد دیگر در ذوب نقره استفاده میکنند.

ما در مجموعه رضوی بعد از تهیه ساچمه های خالص نقره و ذوب کردن در کارگاه بعداز چرخ کردن، نقره را به صورت ورق نقره در می آوریم.

7 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *