حرز امام جواد

سند حرز

برای اعتبار سنجی حرز، سند روایت به طور کامل و مستند ذکر شده است مرحوم سید بن طاووس، سند خود تا شيخ صدوق هم بیان نموده است . از جمله محسنات این سند نقل شيوه تحمل حدیث در این روایت است.

نکته قابل ذکر این که در همه موارد، از الفاظ ((حدثنا،حدثنی؛اخبرنی)) استفاده شده است این الفاظ حکایت از سماع که معتبرترین طريق تحمل حديث است، دارد.

درباره سبب ورود این حرز، از جانب مرحوم علی بن عیسی اربلی از عالمان قرن هفتم اشکالی مطرح شده که علامه مجلسی آن را پاسخ داده اند. اکنون این اشکال و پاسخ آورده می شود.

و هذه القصة عندي فيها نظر و أظنها موضوعة فإن أبا جعفر علیه السلام إنما كان يتزوج ويتسری حيث كان بالمدينة ولم يكن المأمون بالمدينة فتشكو إليه ابنته فإن قلت إنه جاء حاجا قلت لم يكن ليشرب في تلك الحال وأبو جعفر علیه السلام مات ببغداد و زوجته معه فأخته این راتها بعد موته وكيف اجتمعتا و تلک بالمدينة وهذه ببغداد و تلک الامراة التي من ولد عمار بن یاسر رضی الله عنه في المدينة تزوجها فكيف رأتها ام الفضل فقامت من فورها وشكت إلى أبيها كل هذا يجب أن ينظر فيه و الله اعلم)).علامه مجلسی پس از نقل این کلام چنین پاسخ میدهد؛ ((اقول کل ما ذکره من المقدمات التی بنی علیها رد الخبر فی محل المنع و لایمکن رد الخبر المشهور المتکرر فی جمیع الکتب بمحض هذا الاستبعاد ثم اعلم انه قد مضی بعض معجزاته فی باب شهاده ابیه علیه السلام.))

 

تعدد منابع

هرچه منابع یک حرز دارای تعدد بیشتری باشد ، از اعتبار بالاتری بر خوردار می گردد.به گفته ی سید بن طاووس ،حرز امام جواد در منابع متعددی آمده است.برخی منابع ذیل ،جریان وسبب ورود این حرز را بیان نموده و برخی متن حرز هم آورده اند.

کتاب الخراج و الجرائح ،سند روایت را چنین آورده است:(ان محمد بن ابراهیم الجعفری روی عن حکیمه بنت الرضا))بحار الانوار ج 50 ص 69

آن را از الخرائج نقل نموده است.

ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب(ج4،ص 394)سند روایت را چنین آورده است

صفوان بن يحيى قال حدثني أبونصر الهمدانی  و إسماعيل بن مهران و خبران الأسباطی عن حكيمة بنت أبي الحسن القرشي عن حكيمة بن موسی بن عبد الله عن حكيمة بنت محمد بن علي بن موسى التقي ؟ » بحارالانوار (ج۵۱، ص۹۹) آن را از مناقب آورده است.

کشف الغمة في معرفة الأئمه (ج2 ص366)از الخرائج و الجرائح ، به روایت محمد بن ابراهیم الجعفری،عن حکیمه بنت الرضا علیه السلام نقل نموده است.

مدینه معاجز الأمة الإثني عشر(ج۷، ص ۳۵۹) سند این جریان را چنین نقل  نموده است السید المرتضى في عيون المعجزات» قال: حدث صفوان بن یحیی قال حدثنی أبونصر الهمداني قال: حدثتني حكيمة بنت أبي الحسن و من الصالحات -رضي الله عنها….)

سید بن طاووس در کتاب الأمان من أخطار الأسفار و الأزمان (ص۷۴) نیز این حرزراذکر نموده است. وی در این کتاب، ابتدای سند را چنين آورده:

من کتاب  منية الداعي وغنية الواعي تأليف الشيخ السعيد علي بن محمد بن علی بن الحسين بن عبد الصمد التميمي  ، فقال حدثنا الفقيه أبو جعفر…)عبارت (من كتاب منية الداعي وغنية الواعي.)» بیانگر این است که  از منابع مکتوب نقل شده است. این روش که شیوه عالمان و محدثان شیعه بوده است، باعث کاهش اشتباهاتی مانند تحریف، تصحیف، نقل به معنا و … گردیده و در نتیجه بر اعتبار روایت می افزاید.

مرحوم علامه مجلسی این حرز را در چندین موضع بحار الأنوار از جمله (ج۱، ص۱۳۵۴ و ج۵، ص۹۵) از مهج الدعوات، نقل نموده است . عوام العلوم والمعارف والأحوال من الآيات والأخبار والأقوال مستدرک سيدة النساء الی  الامام الجواد، ج ۲۳، ص ۲۳۹»، آن را از مهج الدعوات نقل نموده است. کتابب مکاتيب الأئمة علیهم السلام» در چندین مورد قسمت هایی از این حرز را نقل نموده است .

عيون المعجزات، (ص124)سند را چچنین آورده است. (حدث صفوان بن یحیی قال :ابو نصر الهمداني قال: حدثتني حكيمة بنت أبي الحسن القرشی وكانت من الصالحات» بحارالانوار (ج۵0، ص۹۸) آن را از عیون المعجزات آورده است. دیگر منابع این حرز عبارتند از: الثاقب في المناقب ص 219، الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، (ص ۷۰۹)؛ حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار علیهم السلام، (ج ۴، ص۵۷۱)؛ رياض الأبرار في مناقب الأمة الأطهار، (ج2، ص445)؛ الصراط المستقيم إلى مستحقی التقديم، (ج ۲، ص ۱۹۹).

مویدات متنی

در این مرز به ۱۴ آیه قران تصریح با اشاره شده است.

شروع حرز با ( بسم الله الرحمن الرحيم) و سوره حمد و اتمام آن باذکر صلوات بر پیامبر و حمد الهی، این روش در بسیاری از ادعیه آمده است..  این حرز از متن بسیار قوی برخوردار است. در این به وحدانیت خداوند متعال، نبوت انبیای اوالعزم و خاتمیت رسول خدا که از مسلّمات مذهب است، شهادت داده شده است.

اطمینانی که امام علیه السلام در محافظت از سختیها و حادثه ها به سبب این حرز داده اند.بسیاری از عبارات این حرز در دعاها، تعويذها، حرزها و دیگر کلمات معصومان علیهم السلام آمده است.

مسند بودن این حرز، اعتباری مضاعف به آن بخشیده است . این حرز از زبان دشمن امام علیه السلام یعنی همسرش نقل شده است. این همه تعریف و تمجید و بیان خواص آن از زبان دشمن، خود مویدی بر صدق آن بوده و بر اعتبار آن می افزاید.

شهرت این حرز بین عالمان دین به گونه ای بوده است که تعداد زیادی از آنها آن را در کتاب های خود نقل نموده اند چنانکه سید بن طاووس می گوید: « ذكرها جماعة من أصحابنا و نحن نرويها و ننقلها.

کارآیی عام و فوق العاده این حرز اهمیت آن را دوچندان غوده است. برخی احراز و عودات برای مساله ای خاص وارد شده است اما به نظر میرسد این حرز در همه ی امور کاربرد دارد چنان که امام به مامون فرمودند:(با این حرز خود را از شرها ، و بلا ها، ناخوشی ها ،آفتها و آزار ها جلوگیری نما.))

سید بن طاووس نیز به این مطلب اشاره نموده و مینویسد:((هی العوذة الحامیة من ضرب السیف و من کل خوف.))این عبارت بر اهمیت حرز می افزاید.

بیان جزئیات و نحوه استفاده از حرز نیز بر اطمینان به صدور آن می افزاید. امام علیه السلام،باوضو بودن، به جای آوردن چهار رکعت نماز که در هررکعت آن یک مرتبه فاتحه الکتاب، هفت مرتبه آیة الکرسی هفت مرتبه آیه شهد الله تاآخر، هفت مرتبه سوره والشمس وضحاها، هفت مرتبه واللیل اذا یغشی و خواندن هفت مرتبه قل هو الله احد و همچنین نصب نمودن آن پس از نماز بر روی بازوی راست را به عنوان آداب حرز بیان نموده اند. نکته دیگر این که سزاوار است وقت بستن حرز، ماه در برج عقرب نباشد.

مجرّب بودن این حرز نیز بر اعتبار آن افزوده. اولین بار خود  (امام علیه السلام)  از این حرز استفاده نمودند و بار دوم برای مامون نوشتند که مجرّب و مفید واقع گردید به گونه ای که گفتند مامون این حرز درا در همه جنگ ها همراه خود داشت وبه سبب آن پیروز می گردید.

سبب ورود

سبب ورود حدیث، یعنی زمینه ای که موجب شده تا معصوم علیهم السلام، سخن بگوید وحکمی را بیان ومساله ای را طرح و یا رد و انکار کند و یا حتی کاری را انجام دهد. از آنجا که کلام معصوم علیهم السلام در خلأ صادر نشده، کشف سبب صدور حدیث در فهم حدیث تاثیر گذار است. بیان سبب صدور که حاکی از شرایط اجتماعی، فضای فرهنگی وعلمی، حالت امام علیهم السلام هنگام گفتگو، شخصیت مخاطب و…. است، در اعتبار روایت موثر است. یکی از مزایای حرز امام جواد علیه السلام، بیان علت، چگونگی ونحوه صدور این حرز است.

 

فراز اول

ترجمه

چون امام محمد تقی علیه السلام شهید شدند، به دیدن زوجه آن حضرت، امّ عیسی دختر مامون رفتم و اورا تسلیت گفتم. اورا در نهایت اندوه یافتم و جزع بسیار می نمود به گونه ای که نزدیک بود خود را از گریه و فریاد و زاری هلاک نماید، آن چنان که ترسیدم که مبادا زهره ترک  شود. پس همانگونه با یکدیگر اوصاف آن حضرت مانند:کرم، حسن، خلق، شرافت، خلوص نیت، عزت و کرامت بسیار ایشان را یادآوری میکردیم. امّ عیسی گفت:میخواهید شمارا از اوصاف و احوال آن حضرت به چیزی بسیار عجیب و امری بسیار عظیم خبر دهم که قابل از وصف و مقدار نباشد؟ حکیمه میگوید که:من گفتم آن چیز چیست؟ ام عیسی گفت که:من زنی صاحب غیرت بر آن حضرت بودم و پیوسته نگاهبان وسخن چین آن حضرت بودم و بسیار بود که از آن حضرت مطلبی می شنیدم، پس شکوه می نمودم و آن را نزد پدرم خبر می بردم، پس او میگفت:ای دختر من،تحمل نمای وشکوه از آن حضرت مکن، پس بدرستی که آن حضرت پاره تن رسول خدا صلی الله علیه و آله است تا اینکه روزی نشسته بودم که دختری بر من داخل شد و سلام نمود. گفتم کیستی؟ در جواب گفت من دختری از اولاد عمار یاسر و زوجه ابی جعفر امام محمد تقی بن علی  الرضا علیه السلام که شوهر تو است. چون این  سخن را شنیدم احوالم متغیر شد و حسادت سراپایم را فرا گرفت.،آن گونه که قادر نبودم آن را تحمل نمایم و اراده داشتم که از خانه و این شهر بیرون روم و شیطان وسوسه ام می نمود که این دختر را آزار نمایم. پس خشم خود را فرو بردم ودراظهر به او نیکویی نمودم واورا صله دادم ولباس دادم که بپوشد، چون آن زن از نزد من بیرون رفت من برخاستم بر پدر مامون داخل شدم درحالی که او مست بود واین خبر را به او دادم. پس به غلام خود گفت ای غلام شمشیر من را بیاور، چون غلام شمشیر آورد. آن را برداشت وسوار شد و گفت قسم بخدای که اورا میکُشم. چون این حالت را دیدم، گفتم ((انا للّه واِنا الیهِ راجِعُون)) درباره خود و شهورم شروع به زدن بر صورتم کردم. پدرم بر آن حضرت داخل شد و چندین شمشیر برآن حضرت زد تا آن که آن حضرت را پاره پاره نمود وبیرون رفت. من هم پشت سر او از خانه فرار کردم، آن شب را تا به صبح نخوابیدم.

چون روز شد وآفتاب بلند گردید. نزد پدرم رفتم و گفتم آیا می دانی که دیشب چه کرده ای؟ پدرم گفت که:چه کرده ام؟ گفتم پسر امام رضا علیه السلام را کشتی..

پس چشم هایش برقی زد و بیهوش شد. پس از ساعتی که بهوش آمد. گفت:وای بر تو ای دختر! چیست این که می گوئی؟ گفتم بلی، بخدا قسم ای پدر که بر آن حضرت داخل شدی و او را شمشیر زدی تا آنکه او را بقتل رسانیدی..

پس از  این حکایت اضطراب بسیارنمود و گفت یاسر خادم را بطلبید. چون یاسر آمد و نگاه مامون بر او افتاد، گفت : وای بر تو این دختر چه میگوید؟ یاسر گفت که راست میگوید یا امیر المومنین. پس مامون دست خود را بر سینه وصورت خود زد وگفت(انا لله و انا الیه راجعون) هلاک گردیدیم، قسم بخدا هلاک شدیم و تا ابد در میان خلائق رسوا گردیدیم. وای بر تو باد ای یاسر برو ببین که چه خبر است و داستان آن حضرت چه گونه است؟ و بزودی برای من خبر بیاور. به درستی که نزدیک است که در همین ساعت نفسم بیرون رود. پس یاسر بیرون رفت ودرحالی که من بر صورت خود میزدم پس یاسر در اندک زمانی برگشت وگفت بشارت باد شما را ای امیر المومنین. مامون گفت: برای تو نیز بشارت باد چه خبر داری؟ یاسر گفت داخل شدم برآن حضرت و دیدم که آن حضرت نشسته و گیراهنی بر تن اوست و لحافی بر دوش گرفته و مسواک مینماید. پس بر آن حضرت سلام کردم و گفتم:یا ابن رسول الله دوست دارم که این پیراهن خود را به من ببخشی تا آن که در آن نماز کنم و به آن تبرک جویم. و حال آنکه از این درخواست‌‌، اراده نداشتم مگر آنکه بدن آن حضرت را ملاحظه نمایم که ایا زخم شمشیر دارد یانه. پس قسم بخدا که دیدم بدن آن حضرت مثل عاجی که به او زردی رسیده باشد و زخم شمشیر اصلا در آن نبود. پس مامون مدّتی مدید گریست و گفت:بعد از این خبر بر من چیزی از دلگیری باقی نماند. به درستی که این عبرت است از برای مردمان اولین و آخرین وگفت: ای یاسر اما سوار شدن و شمشیر برداشتن و رفتن به سوی آن حضرت بدرستی که در خاطرم است و همچنین بيرون آمدن از نزد آن حضرت نیز بخاطر دارم ولی چیز دیگری به یاد نمی آورم و نمی دانم برگشتن خود را به مجلسم و نه آن که وقتی نزد آن حضرت رفتم چه کردم. لعنت خدا بر این دختر باد لعنتی بسیار و دائم. ای یاسر به نزد آن دختر برو و بگو که پدرت می گوید:قسم بخدا که اگر بعد از این به نزد من بیایی و شکوه نمایی، یا آنکه بدون اذن آن حضرت از خانه بیرون روی، هرآینه انتقام آن حضرت را از تو خواهم گرفت و بعد از آن برو به نزد پسر امام رضا علیه السلام و سلام مرا به آن حضرت رسان و برای آن حضرت بیست هزار دینار ببر و پیشکش نمای آن اسب را که دیشب برآن سوار بودم.گس همه ی بنی هاشم را امر نمای که بدیدن آن حضرت روند و بر او سلام نمایند.

یاسر گوید که من هاشمیان را امر نمودم و خود نیز به اتفاق آنها برا آن حضرت داخل شدیم و سلام کردیم و سلام مامون را رساندم و آن مال را خدمت آن حضرت گذاردم و آن اسب را به آنها عرضه کردم. پس ساعتی نگاه کردم و تبسّم نموده، فرمودند که ای یاسر میان من و پدرم و میان مامون چنین قرار و عهد شده بود تا آنکه با شمشیر برهنه بر سر من فرود آید و هجوم نماید.

آیا نمی داندکه مرا یاری کننده و کسی هست که میان من و او مانع گردد؟

یاسر گوید که : گفتم ای اقایمن یا ابن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از عتاب و اعتراضکردن بگذرید،بخدا قسم و به حق جدتان حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که مامون در آن هنگام در کار خود عاقل نمی بود و نمیدانسته در کجای زمین قرار دارد. به تحقیق که برای خدا نذری صحیح نموده و قسم یاد کرده که دیگر بعد از این، هرگز مست نگردد و این مرتبه از فریب شیطان بوده پس هرگاه بر او وارد شدید، چیزی را یاد آوری نفرمائید و او را بخاطر آن چه از او صادر شده عیب و سرزنش ننمایید. آن حضرت فرمودند:

بخدا قسم که رای من همچنین است وچنین قصد دارم. پس آن گاه جاگه خود را طلب نمودند و آن را پوشیدند  و از جای برخاستند و همه مردم با آن حضرت ایستادند و براه افتادند  تا آنکه بر مامون داخل شدند. چون مامون آن حضرت را دید، برخاست و ایشان را به سینه خود چسبانید و خوش آمد گفت واحدی را اجازه نداد که بر او داخل شود و دائما با آن حضرت سخن آمد گفت واحدی را اجازه نداد که بر او داخل شود و و دائما با آن حضرت سخن  می گفت وفرمان می گرفت. پس چون صحبت ایشان به پایان رسید حضرت ابو جعفر محمد بن الرضا گفت:یا امیرالمومنین. مامون گفت :لبیک وسعدیک. آن حضرت فرمودند:برای تو نزد من نصیحتی است، پس متوجه باش و آن را قبول نمای. مامون گفت قبول نمودم و حمد و شکر را بجای می آورم. آن نصیحت چیست؟ حضرت فرمودند:بدرستی که من بر تو از شر این خلق ایمن نیستم، نزد من دعایی است که باید با آن، نفس خود را محافظت کنی  و به سبب آن از شرّها و بلاها و ناخوشیها و آفت‌ها و آزارها جلوگیری کنی.چنانکه دیشب خدای تعالی از شرّتو مرا نگاه داشت، و اگر با این دعا با سپاه روم و ترک روبه رو شوی و برای چیرگی بر تو همه اهل  روی زمین مجتمع شوند، هر آینه از تو چیزی برای آنها به اذن خدای جبّار میسر نمیشود وچنانچه  آن دعا را خواهی پس آن را برایت بفرستم تا احتراز نمایی به سبب این از جمیع آنچه ذکر نمودم. مامون گفت بلی می خواهم، آن را به خط خود برایم بنویسید و بفرستید حضرت فرمودند چنین باشد.

یاسر میگوید:چون صبح شد، حضرت ابوجعفر کسی را به نزد من فرستاده و مرا طلب نمودند، پس چون به خدمت آن حضرت رفته، پیش روی ایشان نشستم، پوست آهوئی اززمین تهامه را طلبیدند، این حرز را به خطّخود نوشتند و فرمودند : ای یاسر این رقعه را به سوی امیر المومنین ببر.

 

نکات

این فراز، سبب ورود را به طور کامل بیان نموده است.

اُمّ عیسی :ظاهرا یکی دیگر از کنیه های ام الفضل بوده است و در تراجم اعلام النساء آمده است که اسم او زینب بوده است.

 

ترجمه

وبگو که: زرگر برای او لوله ای از نقره بسازد که که آنچه ذکر مینمایم برای آن منقوش باشد، پس وضوی کامل بگیرد و چهار رکعت نماز بجای آورد در هر رکعتی یک مرتبه (فاتحة الکتاب)، هفت مرتبه (آیة الکرسی) ،هفت مرتبه آیه (شهد الله)، هفت مرتبه سوره(والشّمس وضحها) هفت مرتبه سوره (واللیل اذا یغشی) ،هفت مرتبه ((قل هو الله احد)) هفت مرتبه، پس از خواندن این نماز، آن را بر بازوی راست خود ببندد که به حول و قوه الهی از هرآنچه می ترسد در امان می ماند. شايسته است که هنگام نوشتن و بستن حرز، ماه در برج عقرب نباشد و چنانچه او با اهل روم و پادشاه آنها جنگ نماید هر آینه به اذن خدا و به برکت این حرز بر آنها غالب میشود.

 

نکات

در این  فراز، دستور استفاده از حرز آمده است  که معمولا در حرزهای دیگر چنین مطلبی کمتر وجود دارد.

باوضو بودن هنگام بستن حرز.

بر بازوی راست بستن.

خواندن 4رکعت نماز قبل از بستن حرز با آدابی خاص.

در برج عقرب  نبودن ماه.

تجربه حرز توسط مامون.

 

فراز سوم

وروی انه لمّا سمع المأمون من أبی جعفر فی أمر هذا الحرز هذه الصفات کلّها غزا اهل الرّوم فنصره الله تعالى علیهم ومنح منهم من المغنم ما شاء الله ولم یفارق هذا الحرز عند کلّ غزاه ومحاربه وکان ینصره الله عزوجلّ بفضله ویرزقه الفتح بمشیّته انَّه ولیّ ذلک بحوله وقوته

 

ترجمه

وروایت شده که چون مامون از حضرت ابی جعفر علیه السلام در شان این حرز این اوصاف را شنید، با اهل روم جنگ نمود و خدای تعالی او را بر آنها پيروز گردانید و به او غنیمت بسیار عطا نمود و این حرز رادر هیچ غزوه و جنگی از خود جدا ننمود و پیوسته خدای تعالی  او را به فضل خود یاری مینمود و فتح و نصرت  روزی می کرد. بدرستی که خدا به حول  وقوّت خود سزاوار آن است.

 

نکات

باتوجه به متن حرز میتوان گفت کاربرد آن را در دفع بلاها، در امان ماندن از چشم زخم، درامان ماندن از حملات و دفع شر شیاطین و دشمنان، حفظ از جراحت، فساد، غرق شدن، هلاکت وشکست خوردن، حفظ آبرو، حفظ از فقر، گرسنگی و عطش، حفظ از وسوسه، حفظ از نقصان در دین و معیشت در زندگی دانست.

یکی دیگر از کاربردهای این حرز،در امان ماندن از سحر است علامه مجلسی در این رابطه میگوید:(ان السحر یندفع بالعوذ و الآیات والتوکل)) (سحربا عوذات ،آیات و توکل به خدا دفع می شود.) آیت الله بهجت می فرماید: برای جلوگیری از چشم زخم یا باطل شدن سحر، همراه داشتن حرز امام جواد مفید است.

 

فراز چهارم

الحرز… بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الی آخرها

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى

الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ الْمَلِکُ (الدَّیَّانُ) یَوْمَ الدِّینِ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ

بِلَا مُغَالَبَهٍ وَ تُعْطِی مَنْ تَشَاءُ بِلَا مَنٍّ وَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ تَحْکُمُ مَا تُرِیدُ وَ تُدَاوِلُ الْأَیَّامَ بَیْنَ النَّاسِ وَ

تُرَکِّبُهُمْ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْمَجْدِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى

سُرَادِقِ السَّرَائِرِ السَّابِقِ الْفَائِقِ الْحَسَنِ الْجَمِیلِ النَّضِیرِ رَبِّ الْمَلَائِکَهِ الثَّمَانِیَهِ وَ الْعَرْشِ الَّذِی لَا یَتَحَرَّکُ وَ

أَسْأَلُکَ بِالْعَیْنِ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ بِالْحَیَاهِ الَّتِی لَا تَمُوتُ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی لَا یُطْفَأُ وَ بِاالسْمِ الْأَکْبَرِ الْأَکْبَرِ

الْأَکْبَرِ وَ بِاالسْمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الَّذِی هُوَ مُحِیطٌ بِمَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ بالْأَرْضِ وَ بِاالسْمِ الَّذِی

أَشْرَقَتْ بِهِ الشَّمْسُ وَ أَضَاءَ بِهِ الْقَمَرُ وَ سُجِّرَتْ بِهِ الْبُحُورُ وَ نُصِبَتْ بِهِ الْجِبَالُ وَ بِاالسْمِ الَّذِی قَامَ بِهِ

الْعَرْشُ وَ الْکُرْسِیُّ وَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْعَرْشِ وَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْعَظَمَهِ وَ

بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْبَهَاءِ وَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْقُدْرَهِ وَ بِاسْمِکَ الْعَزِیزِ وَ

بِأَسْمَائِکَ الْمُقَدَّسَاتِ الْمُکَرَّمَاتِ الْمَخْزُونَاتِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَ أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِکَ خَیْراً مِمَّا أَرْجُو

وَ أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ مَا لَا أَحْذَرُ یَا صَاحِبَ مُحَمَّدٍ یَوْمَ حُنَیْنٍ وَ یَا صَاحِبَ

عَلِیٍّ یَوْمَ صِفِّینَ أَنْتَ یَا رَبِ مُبِیرُ الْجَبَّارِینَ وَ قَاصِمُ الْمُتَکَبِّرِینَ. أَسْأَلُکَ بِحَقِّ طه وَ یس وَ الْقُرْآنِ

الْعَظِیمِ وَ الْفُرْقَانِ الْحَکِیمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَشُدَّ بِه

عَضُدَ صَاحِبِ هَذَا الْعَقْدِ وَ أَدْرَأُ بِکَ فِی نَحْرِ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ کُلِّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ وَ عَدُوٍّ شَدِیدٍ وَ عَدُوٍّ مُنْکَرِ الْأَخْلَاقِ وَ اجْعَلْهُ مِمَّنْ

أَسْلَمَ إِلَیْکَ نَفْسَهُ وَ فَوَّضَ إِلَیْکَ أَمْرَهُ وَ أَلْجَأَ إِلَیْکَ ظَهْرَهُ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ الَّتِی ذَکَرْتُهَا وَ قَرَأْتُهَا

وَ أَنْتَ أَعْرَفُ بِحَقِّهَا مِنِّی

 

ترجمه

حرز این است:ابتدا میکنم بنام خدای بخشنده ی مهربان. سپاس خدای را است که پروردگار عالمهاست بسیار بخشنده مهربان است، صاحب روز جزاست. تو را عبادت میکنیم و از  تو یاری میطلبیم راهنمائی کن مارا به راه راست، راه آن جماعتی که انعام نموده ای تو آن را برایشان،نه خشم کرده برایشان و نه گمراهانند، آیا ندانسته ای تو  آن که خدای رام گردانید برای شما آن چه که در زمین باشد و رام گردانید کشتی ها را در حالتی که در دریا به فرمان او می روند، و ندانسته ای که خدای نگاه می دارد آسمان را از آن که بیفتد بر زمین مگر بخواست خدا. بدرستی که خدا به مردمان هر آینه مهربان وبخشنده است. خداوندا توئی یگانه، و پادشاهی جزا دهنده در روز جزا، می کنی هر آنچه خواهی بدون مغلوب شدن از کسی وبخشش می نمائی کسی را که خواهی بدون منتی و می کنی آنچه را که میخواهی و ثابت می نمایی آن چه را قصد نمائی ونوبت قرار داده ای روزگار راما بین مردمان و می شناسی تو ایشان را بر حالی بعد از حالی، درخواست مینمایم تو را به اسمت که نوشته شده است  بر سرا پرده امور پنهان که پیشی گرفته و بلند مرتبه و نیکو و بسیار خوب و با طراوت است گروردگار فرشتگانی که هشت است عدد آن ها و پروردگار  عرشی که حرکت نمی کند. وسوال میکنم از تو به چشمی که نمی خوابد وبه زندگی که نمی میرد، وبه روشنی روی تو که خاموش نمی گردد وبه آن اسم که بزرگ تر است و از همه بزرگ تر است، بزرگ تر است و به آن اسم که عظیم تر است عظیم تر است عظیم تر است آن چنانی که او شامل است به پادشاهی آسمان ها و زمین وبه اسمی که روشن گردیده است به سبب آن آفتاب و نورانی شده است به سبب آن ماه و پرشده است به سبب آن دریاها و قرار گرفته است به سبب آن کوه ها و به اسمی که بپا ایستاداست به سبب آن عرش وبه اسم تو که نوشته شده است بر سراپرده عرش، وبه اسم تو که نوشته شده است بر سرا پرده بزرگی، وبه اسم تو که نوشته شده است بر سراپرده جمال، وبه اسم تو که نوشته شده است بر سراپرده توانائی، وبه اسم تو که غلبه کننده است و به اسمهای تو که منّزه وتعظیم کرده شده اند و ذخیره کرده شده های درعلم  پنهان (پنهان کرده شده های) در نزد تواند.و سوال می نمایم ترا از نیکوئی تو بهتر از آنچه امید دارم. و پناه میبرم به غلبه تو و توانائی تو از بدی چیزی که میترسم و دوری می جویم از آن و از چیزی که نمی ترسم ازآن، ای مددکار محمد در روز جنگ حنین و ای صاحب علی در روز جنگ صفّین توی ای پروردگار من هلاک کننده مر صاحبان جبروت را و شکننده پشت صاحبان تکبّر را سوال می نمایم تو را به حق طه و به حق یاسین و به حق قرآن که بزرگ است و به حق فرق نماینده که حکم کننده است میان حق وباطل آن که رحمت فرستی بر محمد وبر آل محمد و آن که محکم گردانی بازوی صاحب این دعای بسته شده را ودفع می نمایم و طعن می زنم به قوّت خود در گودی گردن هر جبر کننده ظالم و هر شیطانی سرکش و دشمنی سخت و دشمنی که صفات او کریه و ناخوش باشد و بگردان صاحب دعا را از کسانی که اطاعت فرموده باشد به سوی تو نفس خود را وباز گذاشته باشدبه سوی تو کار خود را و پناه داده باشد پشت خود را به سوی تو. بار خدایا به حقّ این نام ها که آن ها را ذکر نمودم و خواندم و تو به حق آنها داناتری ازمن.

 

لغات و اصطلاحات

تُرکّبهُم طَبَقاً عن طَبَق: آن ها را از حالی به حال دیگر می گردانی. تعبیر ((تداول الایّامَ بَینَ النّاس وترکّبهم طبقاً عن طبق)). در دعاهای متعددی آمده است از جمله در دعای شب و روز ششم ماه مبارک رمضان.

 

سُرادِقِ المجد:سرا پرده امور پنهان.

سرادق السرائر السابق الفائق الحسن الجمیل النضیر: به نام پیشی گیرنده و شکافنده، نیکو و تازه ات.

رب الملائکه الثمانیه:اشاره ی به قول خدای متعال در سوره حاقه دارد که می فرماید:

وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ

تعبیر (رب الملائکة الثّمانیة) در بسیاری از دعاها آمده است.

وَ بِالِاسْمِ الْأَکْبَرِ الْأَکْبَرِ الْأَکْبَرِ وَ بِالِاسْمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ :ذکر اعظم بعد از اکبر جهت تاکید است و همچنین تکرار هر یک سه مرتبه، تاکید فراوان را می رساند..

سُرادق البَهَاء: بهاء به معنی حسن و جمال است اما هنگامی که برای حضرت حق به کار میرود، مراد از آن عظمت است.

مُبیُرالجَبّارِین‌:هلاک کننده جبّاران و اکراه کنندگان

قاصم المتکبّریِنَ: قصم به معنای شکستن پشت است و در اینجا به معنای هلاک کردن آمده است.

ادرأبک: دفع می نمایم به قدرت تو

الجأالیک ظهره:تو را پشت و پناه خود قرار داده باشد.

 

نکات

بسیاری از فراز های این حرز در دعاهای دیگر آمده است به عنوان نمونه عبارت وَ بِالِاسْمِ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ الشَّمْسُ وَ أَضَاءَ بِهِ الْقَمَرُ وَ سُجِّرَتْ بِهِ الْبِحَارُ وَ نُصِبَتْ بِهِ الْجِبَالُ

در دعا های نماز های نافله شب های ماه مبارک رمضان چنین آمده است:

أَشْرَقَتْ بِهِ الشَّمْسُ وَ أَضَاءَ بِهِ الْقَمَرُ وَ سُجِّرَتْ بِهِ الْبِحَارُ وَ نُصِبَتْ بِهِ الْجِبَالُ

هریک از عبارات این جمله به یکی از آیات شریفه قرآن اشاره دارد.

أَشْرَقَتْ بِهِ الشَّمْسُ وَ أَضَاءَ بِهِ الْقَمَرُ

به آیه ی شریفه (هو الذی جعل الشمس ضیاءً والقمر نورا). سجرت بهِ البحار به آیه ی شریفه (واذا البحار سجرت) و(نصبت به الجبال) اشاره به آیه (والجبال اوتادا) و (الی الجبال کیف نصبت) دارد.

 

السُرَادِق: به خیمه بزرگ و سراپرده می گویند این واژه، فارسی و معرّب است زیرا هیچ اسم مفردیدر کلام عرب وجود ندارد که حرف سومش الف باشد وبعد از الف دو حرف دیگر آمده باشد. مجمع البحرین می نویسد:اِنا السُّرادقُ :بالضم : کل مااحاط بشی من حائط او مضرب او خباء. وقیل السُّرَادق : مایحیط بالخیمة و له باب یدخل منه الی الخیمة. وقیل (هو مایمد فوق البیت). چنانچه در آیه ی شریف آمده است:(إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا) سبحانه وتعالی مایحیط  بهم من النار من جوانبهم بالسرادق الذی یدار حول الفسطاط. و فیه: (سرادق الجلال  و سرادق العظمه) و نحو ذلک، والجمیع علی الاستعارة

شبیه عبارت أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ فِی سُرَادِقِ السَّرَائِرِ السَّابِقِ الْفَائِقِ الْحَسَنِ النَّضِیرِرَبِّ الْمَلَائِکَةِ الثَّمَانِیَةِ) که واژه سرادق در آن به کار رفته، در بسیار از دعاها آمده است به عنوان مثال در دعاهای امام سجاد علیه السلام نزد حجر الاسود  چنین آمده است

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ فِی سُرَادِقِ الْمَجْدِوَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ فِی سُرَادِقِ الْبَهَاءِوَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ فِی سُرَادِقِ الْعَظَمَةِوَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ فِی سُرَادِقِ الْجَلَالِوَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ فِی سُرَادِقِ الْعِزَّةِوَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ فِی سُرَادِقِ الْقُدْرَةِوَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ فِی سُرَادِقِ السَّرَائِرِ السَّابِقِ الْفَائِقِ الْحَسَنِ النَّضِیرِوَ رَبِّ الْمَلَائِکَةِ الثَّمَانِیَةِ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ

یاصاحب محمد یوم حنین ویاصاحب علیٍ یوم صفین:این تعبیر در برخی دعاهای دیگر هم آمده است به عنوان نمونه در دعای شب هفدهم ماه مبارک رمضان آمده است(یاصاحب محمد صلی الله علیه و آله و سلم یوم حنین). یا در دعای شب ششم آمده است.

یاصاحب محمد یوم حنین وصاحبه ومویده یوم بدر وخیبر والمواطن التی نصرت فیها نبیک علیه وآله السّلام.عبارت( یاصاحب علیٍ یومَ صفین) نیز در حرز و دعای امام صادق علیه السلام آمده است.

خدای متعال در همه جنگ ها، لشکریان اسلام را نصرت ویاری نموده است اما ذکر نام این دو جنگ در میان جنگ هاشاید به دلیل اهمیت آنها بوده است. قرآن کریم به یاری فرشتگان برای اسلام در جنگ حنین اشاره نموده است.

واقدی از قول مشرکان چنین گزارش نموده است (پس از آنکه مسلمانان در جنگ حنین فرار کردند و ما به قصد کشتن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک اسب وی رسیدیم، ناگهان مردان سفید پوش خوش چهره که عمامه های سرخ بر سر داشتند َبر اسبان ابلق سوار و اطراف پیامبر را گرفته بودند، به ما گفتند صورت هایتان زشت باد، بازگردید!ما وحشت زده فرار کرده و پراکنده شدیم به طوری که گروهی به طوائف رفته و داخل قلعه شدند ولی بازهم وحشت آنها را فرا گرفته بود و گمان میکردند مردان سفید پوش آنها را تعقیب می کنند.

اهمیت صفین هم از آنجا بود که به دلیل تبلیغات زهرآگین معاویه، حق و باطل چنان بهم آمیخته بودند که تشخیص آن برای سربازان و سپاهیان امیرالمومنین علیه السلام مشکل بود وبه دلیل عدم بصیرت کافی، بسیاری از آنها دچار شک و تردید و درنتیجه تزلزل گردیده و از سپاه حضرت خارج شدند درچنین موقعیتی که سپاه حضرت به سستی کروید، چیزی جز مدد و یاری خدای متعال نبود که توانست اصل و استوانه های سپاه را حفظ نماید واز نابودی کامل آن جلوگیری نماید.

مراد از سرادق در هریک از جمله های یاد شده، مظاهر جمالی و جلالی حضرت حق سبحانه _اعم از موجگدات مجرد و مادی خلقی می باشند، که هریک را او سبحانه به نام یا نام هایی ظهور داده ودرواقع‌؛ مظاهر مکتوب اسم و یا اسم ها و حاجب آن ها می باشند. زسرا چنان که مکررّ یادآور شده ایم؛ براساس دلالت کتاب و سنت نبوّی صلی الله علیه و آله و سلم و شهود اهل شهود ومبانی عقلی، خداوند سبحان کنار از موجودات و مظاهر نبوده و نمی باشد، بلکه همگی ظهور یافته ی نام های جلالی وجمالی اویند وجهت خلقی مظاهر «اعم از موجودات مجرد و مادی» سرادق و پرده سرای حضرتش سبحانه می باشند از این رو، تنها از طریق عالم خلقی و ملکی مظاهری می توان به عالم امری و ملکوتی آن ها راه پیدا نمود.

أَسْأَلُکَ  بحق طه وَیس وَالقرآن العظیم و الفرقان الحَکیم :این تعبیر نیز در دعاهای فراوانی آمده است.  «طه ویس» از اوصاف و نام های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد همچنین از حروف مقطعه قرآن است که سوره طه و یس با آن شروع شده است.

اسم مکرم ومخزون در روایات : عبارت (باسمِکَ المَخزون) در دعاهای فراوانی آمده است و ظاهرا اشاره به اسم اعظم الهی دارد.

و أنتَ أَعْرَفُ بحقها مِنّی:این عبارت که بعد از بیان اسماء الهی، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و قرآن کریم آمده است، درحقیقت نوعی اعتراف به کمی ظرفیت دعا کننده برای شناخت عظمت مقام آن شفیعان است.

 

فراز پنجم

وأَسْأَلُكَ يَا ذَا الْمَنِّ الْعَظِيمِ وَ الْجُودِ الْكَرِيمِ وَلِيَّ الدَّعَوَاتِ الْمُسْتَجَابَاتِ وَ الْكَلِمَاتِ التَّامَّاتِ وَ الْأَسْمَاءِ النَّافِذَاتِ وَ أَسْأَلُكَ يَا نُورَ النَّهَارِ وَ يَا نُورَ اللَّيْلِ وَ يَا نُورَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ نُورَ النُّورِ وَ نُوراً يُضِي‏ءُ بِهِ كُلُّ نُورٍ يَا عَالِمَ الْخَفِيَّاتِ كُلِّهَا فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ وَ الْجِبَالِ وَ أَسْأَلُكَ يَا مَنْ لَا يَفْنَى وَ لَا يَبِيدُ وَ لَا يَزُولُ وَ لَا لَهُ شَيْ‏ءٌ مَوْصُوفٌ وَ لَا إِلَيْهِ حَدٌّ مَنْسُوبٌ وَ لَا مَعَهُ إِلَهٌ وَ لَا إِلَهَ سِوَاهُ وَ لَا لَهُ فِي مُلْكِهِ شَرِيكٌ وَ لَا تُضَافُ الْعِزَّةُ إِلَّا إِلَيْهِ لَمْ يَزَلْ بِالْعُلُومِ عَالِماً وَ عَلَى الْعُلُومِ وَاقِفاً وَ لِلْأُمُورِ نَاظِماً وَ بِالْكَيْنُونِيَّةِ عَالِماً وَ لِلتَّدْبِيرِ مُحْكِماً وَ بِالْخَلْقِ بَصِيراً وَ بِالْأُمُورِ خَبِيراً أَنْتَ الَّذِي خَشَعَتْ لَكَ الْأَصْوَاتُ وَ ضَلَّتْ فِيكَ الْأَحْلَامُ وَ ضَاقَتْ دُونَكَ الْأَسْبَابُ وَ مَلَأَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ نُورُكَ وَ وَجِلَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنْكَ وَ هَرَبَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ إِلَيْكَ وَ تَوَكَّلَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ عَلَيْكَ وَ أَنْتَ الرَّفِيعُ فِي جَلَالِكَ وَ أَنْتَ الْبَهِيُّ فِي جَمَالِكَ وَ أَنْتَ الْعَظِيمُ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ الَّذِي لَا يُدْرِكُكَ شَيْ‏ءٌ وَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ الْعَظِيمُ مُجِيبُ الدَّعَوَاتِ قَاضِي الْحَاجَاتِ مُفَرِّجُ الْكُرُبَاتِ وَلِيُّ النِّعَمَاتِ يَا مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ وَ فِي إِشْرَاقِهِ مُنِيرٌ وَ فِي سُلْطَانِهِ قَوِيٌّ وَ فِي مُلْكِهِ عَزِيزٌ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْرُسْ صَاحِبَ هَذَا الْعَقْدِ وَ هَذَا الْحِرْزِ وَ هَذَا الْكِتَابِ بِعَيْنِكَ الَّتِي لَا تَنَامُ وَ اكْنُفْهُ بِرُكْنِكَ الَّذِي لَا يُرَامُ وَ ارْحَمْهُ بِقُدْرَتِكَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَرْزُوقُكَ…

 

ترجمه

وسوال میکنم از تو ای صاحب تعمت بزرگ و ای صاحب بخشش کریم ای سزاوار دعاهای برآورده شده وای سزاوار کلام های تمام و نام های اطاعت کرده شده و سؤال می نمایم تو را ای روشنی بخش روز (به آفتاب) و ای روشن نماینده شب (به ستاره ها وماه) و ای روشن کننده آسمان و زمین و ای روشنی ده نور، و ای نوری ک روشن میگردد به سبب او هر نوری، ای دانای امور پنهان همه آن ها خواه در بیابان باشند یا در دریا و در زمین و در آسمان ودر کوه ها. وسوال مینمایم  از تو ای کسی که فانی نمیشود و هلاک نمی گردد و بر طرف نمیشود،ونیست از برای او چیزی که بوصف درآید، ونیست به سوی او تو تعریفی نسبت داده شده ونیست با او خدائی ونیست خدائی به غیر از او، ونیست از برای او در پادشاهی او شریکی و نسبت داده نمیشود عزت مگر به او. همیشه به همه علم ها داناست و بر همه و برهمه دانش ها مطلّع است و نظام دهنده همه امور است و به هستی همه چیز داناست وتقدیر چیزها را محکم گردانیده است و در خلق نمودن چیزها بیناست و به همه چیز مطلّع است  تو چنانی که پست شده برای تو آواز ها و گمراه شدند در شان تو عقل ها و ننگ و کوتاه است نزد تو سببها، و پر کرده هرچیزی را روشنی تو، و ترسیده است هر چیزی ازتو، وگریخته است هرچیزی به سوی تو، واعتماد نموده است هرچیزی بر تو، وتوئی بلند مرتبه در عظمت خود و توئی صاحب آب و رنگ در نیکوئی وحسن خود، و توئی بلند مرتبه بزرگ در توانائی خود و تویی آن چنان که ادراک نمی کند ترا چیزی و توئی بلند مرتبه بزرگ و تویی اجابت کننده دعاها، توئی برآورنده مطلب ها، توئی دفع کننده اندوه ها توئی صاحب نعمت ها، ای کسی که او در بلندی مرتبه اش نردیک است و در نزدیکیش بلند مرتبه است و در روشنیش نورانی است و در پادشاهیش صاحب قوّت است و مملکتش غلبه کنده است، رحمت فرست بر محمد وال محمد وپاسبانی کن صاحب این دعای بسته شده را و صاحب این حرز و نوشته را به چشم خود نمیخوابد و محافظت نمای او را به قوت خود که سست نمیشود، و رحم کن او را به توانائی خود بر او پس بدرستی که او روزی داده شده تو است.

 

لغات و اصطلاحات

وَالجُود الکَرِیمِ :ممکن است کریم به معنای بخشنده باشد و وصف نمودن جود به کریم برای مبالغه باشد، یعنی آن قدر صاحب بخشش است که گویا بخشش او نیز بخشنده است و احتمال دارد کریم به معنی بزرگوار، نیکو، شریف و…. باشد.

الکَلِمات التَّامَّاتِ‌: یعنی کلام هایی که در فصاحت و بلاغت، عیب و نقصی ندارند یا آنکه در محافظت نمودن شخصی که از آفت ها و بلاها به آنها متوسّل گردد، تمام هستند و ممکن است که مراد از کلمات تامات، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او علیهم السلام باشد.

کینونه:(کَینوُنَه) از نظر بعضی  علمای نحو بر وزن (فعلوله) است که در اصل (کونونه) بوده، چون حرکت ضمه و حرف «واو» را باهم زشت دانسته و آن را به کینونه برگردانده اند ولی سیبویه می گوید اصلش کیونونه بر وزن فنعلوله  است که بعد از ادغام کینونه و با حذف یک  «ی» کنونه شده است چنانکه در واژه (میت ومیت) حرف  «ی» حذف شده و اصل میت میوت است و اگر کینونه را بر هم بر اصلش تلفظ نکرده اند و میت را به همین صورت گفته اند برای ثقیل بودن تلفظ آن است.

تاج العروس می نویسد: (وکان الخلیل یقولُ کَینونه فیعوله هی فی الاَصل کَینوَنه، الَتقَت منها یاءٌ و واوٌ. الاولی منهما ساکنةٌ فصیرتا یاءً مشدَّدة مثلَ ما قالوا الهیِّن  من هُنتُ، خفَّفوها  کینونه کما قالوا هَیّن لَبنٌ) در اینجا مراد، همه موجودات است.

«جلیل، کبیر، عظیم» هرسه به معنی بزرگ است اما  «جلیل» به معنای بزرگی در صفات،  «کبیر» به معنی بزرگی در ذات، و «عظیم» بزرگی در ذات وصفات هردو است البته گاهی هریک از این واژه هامجازا درمعنی دیگری استعمال می نمایند.

أنتَ البَهّیُّ فی جَمالک:این تعبیر که در دعای بعد از نماز اول شب ماه رجب و دعای موسی بن جعفر علیه السلام آمده، کنایه از عظمت خدای تعالی و صفات نیکوی اوست.

ضلت فیک الاحلام : خیالات و خواب های آشفته به حریمت راه ندارد. احلام جمع حلم بمعنی خواب های آشفته است چنانکه معبران گفتندلقالوا أضغاث أحلام و مانحن بتاویل الأحلام بعالمین).  «خواب های در هم و بر هم وآشفته است و ما بتعبیر چنین خواب ها واقف نیستیم.

ضاقت دونک الاسباب: پیش قدرت تو هر وسیله ای از کار می افتد.

وجل: شعور و درک ترس وخوف. فعل آن( وجل یَوجل وَجَلا) است چنانچه در آیه ی شریفه آمده است إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم،   إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ،  و قالوا لا تَوجل (گفتند نترسید)

هرب :الهاء والراء والباء کلمةٌ واحدة هی هَرَب

الهَرَبُ :الفِرار

 

نکات

در  این حرز چندین ترکیب با واژه نور آمده است(اسألک یا نور النهار و یا نور اللیل و یا نور السماء و الأرض، و نور النور و نورا یضی‌ء به کل نور) نور از اسماء الهی است که در دعاهای فراوانی آمده است وعبارت :نوراً یُضیءُ بِهِ کُلُّ نُور. در یکی از دعاهای روز جمعه آمده است.

ولا له شیء مو صوفٌ ولاَ الیهِ حدُّ منسوب  تاکید بر لا حدیت خدای متعال دارد

لا معه اله ولا إله سواه دو گونه مهم شرک و شریک قرار دادن برای خدای متعال را نفی میکند و به نظر میرسد عبارت اول (لامَعهُ إلهٌ) شریک قرار دادن برای خداوند به نحو اشتراک و همکاری را نفی می نماید. و عبارت دوم (لا اله سِواه) شرک به نحو فرض خدای مستقل را نفی میکند.

لاتضافُ العزّةُ الّا الیه اشاره به آیه ی شریفه فإن العزة لله جمیعا دارد و اعتراف بر این که عزت برای خداوند متعال و به دست اوست.

یامن هوَ فی عُلوه وَ فی دُنوه عالٍ ، یعنی ای کسیکه در عین بلند مرتبگی به بندگانت نزدیکی و درعین نزدیکی، والا مقامی، اشاره به آیه شریفه (ونحن اقرب الیه مِن حَبلِ الوَریدب که خدای متعال از رگ گردن به بندگانش نزدیکتر است کنایه از اینکه از همه امور و مسائل آنها باخبر است. این تعبیر در دعاهای دیگر هم آمده است از جمله دعای بعد از نمازشب ماه رجب.

وَاحرس صاحبَ هَذا العَقد و هَذا الحِرز امام‌ علیه السلام در فراز گذشته، ابتدا به ثنای الهی پرداخته، سپس صلوات بر محمد و آل محمد  وآنگاه خواسته خود که حفظ صاحب این حرز است را بیان داشتند و این کاملا باسیره معصومان علیهم السلام درحاجت خواهی از خدای متعال سازگار است.

اللهم فَاحرسنی بعینک الّتی لاتنام واکنفه برُکنک الّذی لایُرام این تعبیر بسیار باحرز مناسبت دارد و در بسیاری از حرز های معصومان مانند حرز امام سجاد علیه السلام، امام کاظم علیه السلام، وامام عسکری علیه السلام آمده است.

فاء  در عبارت (فانه مَرزُقُک) سببیت و علیّت است نه فاء نتیجه یعنی می فرماید خدایا ما به او ترحم نما زیرا او روزی خوار توست و در حقیقت بنده و عبدتوست و جز مولا کسی بر بنده عطوفت وترحّم نمی کند

 

فراز ششم

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ الذی لَا صَاحِبَةَ لَهُ وَ لَا وَلَدَ بِسْمِ اللَّهِ قَوِيِّ الشَّأْنِ عَظِيمِ الْبُرْهَانِ شَدِيدِ السُّلْطَان مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ وَ مَا لَمْ يَشَأْ لَمْ يَكُنْ أَشْهَدُ أَنَّ نُوحاً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلُ اللَّهِ وَ أَنَّ مُوسَى كَلِيمُ اللَّهِ وَ نَجِيُّهُ وَ أَنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ كَلِمَتُهُ وَ رُوحُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ لَا نَبِيَّ بَعْدَهُ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ السَّاعَةِ الَّتِي يُؤْتَى فِيهَا بِإِبْلِيسَ اللَّعِينِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَقُولُ اللَّعِينُ فِي تِلْكَ السَّاعَةِ وَ اللَّهِ مَا أَنَا إِلَّا مُهَيِّجُ مَرَدَةٍ اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْقاهِرُوهوالقادروهوالظاهر وَ هُوَ الْغَالِبُ لَهُ الْقُدْرَةُ السَّابِقَةُ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ….

اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ كُلِّهَا وَ صِفَاتِهَاوصورتها وَ (صُوَرِهَا) وَ هِيَ.. سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْعَرْشَ وَ الْكُرْسِيَّ وَ اسْتَوَى عَلَيْهِ أَسْأَلُكَ أَنْ تَصْرِفَ عَنْ صَاحِبِ كِتَابِي هَذَا كُلَّ سُوءٍ وَ مَحْذُورٍ فَهُوَ عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ‏ وَ أَنْتَ مَوْلَاهُ…

 

ترجمه

پناه  بنام خدای بخشنده مهربان پناه به اسم خدای و به ذات خدا که نیست همنشینی برای او ونه فرزندی، پناه بنام خدائی که تواناست شان او، بزرگ است حجیّت او، سخن است پادشاهی او، وآنچه خدای خواسته ، شده است وچیزی که نخواسته، نشده شهادت میدهم که نوح علیه السلام، فرستاده خداست و ابراهیم علیه السلام دوست خداست و موسی علیه السلام  سخن گفته شده  خدا و موضع راز اوست وآن که عیسی علیه السلام  پسر مریم كلمه خدا و روح اوست که رحمت های خدا بر او و همه پیامبران  باد. و آن که محمد صلی الله علیه و آله رحمت فرستد خدا بر او و آل او که خاتم پیامبران است، پیامبری بعد از او نیست. و سؤال میکنم تو را به حق آن ساعتی که آورده می شود در آن شیطان لعنت کرده شده در روز قیامت و آن لعین در آن ساعت می گوید که قسم بخدای که نبودم من مگر برانگیزنده باغیان و سرکشان. خدای روشن نماینده آسمانها و زمین است و اوست قهر نماینده و اوست غلبه کننده، از برای اوست توانائی کامل و اوست دانای با تدبیر و مطلع، خداوندا و سؤال می نمایم تو را به حق همه این  نام ها و به حق صفت های آن ها وصورت های آن ها و آن ها این است . منزه است خدائی که خلق کرده است عرش و کرسی را و مسلّط است بر او، سؤال مینمایم تو را آن که دور نمائی از صاحب نوشته من این شخص هر بدی را و هرچیزی را که باید از آن دوری نمود. آن شخص بنده تو است(وپسربنده تو است) و پسر کنیز تو است وتویی صاحب او پس نگاهدار او را…

 

لغات و اصطلاحات

مهیج:یاغی

مَرَدَه:سرکش،خود بزرگ بین، متجاوز از حد خویش، مرتفع و بلند، به ساختمان بلند.،لبناء ماردٌ گفته میشود.

جمع مَرِدَ است مانند فَسَقَه

تفاوت غالب وقاهر: هرچندقهر به معنای غلبه به کار می رود اما معنای دیگر آن ذلیل کردن و خوار نمودن است. ابن اثیر می گوید (القاهر هو الغالب جمیع الخلق)وقَهَرَه یقهَرُه قَهراً‌:غلبه و تقول:  اخذتهم قهرا أَی من غیر رضاهم…

راغب مینویسد(قهر، اعمال غلبه است یعنی غلبه در مقام اجرا وعمل)

وی در ادامه می افزاید:ولایستعمل احدهما فی مقام الآخر فلایقال فاما الیتیم فلاتغلب وهم من بعد قهرهم سیهقرون فانَّ الغلبه ثابتة موجودة علی الیتیم، دون القهر… و من اسماء الله الحسنی :القاهر والقهّار و هو الذی تجری قدرته و علوّه و تفوّقه وغلبته علی جمیع خلقه. وهو حاکم مهیمن نافذ محیط، ولیس من غیره من یکون قهرا علی الاطلاق بلاحد ولا نهایة فکل ما سواه مقهورن محکومون تحت حکمه وسلطانه وقهره والقهّار بمناسبة صیغة المبالغه یدل علی قهر اکید وحکومة شدیدة قاموس قرآن می نویسد (قهر بمعنی غلبه توام است با توانائی مثل (وانافوقهم قاهرون) مابالادست آنهایم ما به آنها چیره ایم_ ظاهرا، قاهرون خبر بعد از خبر است چنانکه در آیه و هو القاهر فوق عباده فوق خبر بعد از خبر است یعنی؛ او غالب و بالا دست بندگانش می باشد.

 

نکات

(بسم الله الرحمن الرحیم) مابین بسیاری از دعاها و حرز های معصومان  علیهم السلام «بسم الله الرحمن الرحیم» آمده است زیرا این اوصاف الهی، مخصوص ابتدای کلام نیست و در بسیاری از موارد خدای متعال با وصف رحمن و رحیم ستایش شده است.

به عنوان نمونه در حرز امام زین العابدین  علیه السلام آمده است «… وجَمِيعَ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدِي بِبِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَضَعَتْ لَهُ الرِّقَابُ وَ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَافَتْهُ الصُّدُورُ وَ بسم اللّهِ الذی..» در حرز امام باقر علیه السلام نیز آمده  وصلی الله علی محمد الرسول النبی الاُمی سیدنا محمد وآله الطاهرین وسلَّم تسلیما. بسم الله الرحمن الرحیم ومن قوم موسی اُمة یهدون بالحق وبه یعدلون یاحی یا قیوم یادیان یا دیان… همچنین در حرز امام صادق علیه السلام  «… لایاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید و هو بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله الذی هدانی للاسلام…

ماشاءالله کان ومالم یشا لم یکن :این تعبیر که تاکید بر مشیت مطلق و بی حد الهی داردو به وفور در دعا ها آمده است.

قوی الشان عظیم البرهان شدید السلطان:ستایش خدای متعال به این 3وصف حاکی از قدرت او بر انجام هرکاری است زیرا لازمه تحقق و انجام هرکاری یکی از این 3 ابزار است و اگر کسی جایگاه رفیع  و بلندی داشته باشد، حجت و استدلال بزرگی هم دارا باشد و قدرت و سلطنت محکمی هم داشته باشد، لوازم اراده و انجام همه امور را دارا خواهد بود. عین این عبارت در حرز ها و دعاها یافت نشد ولی شبیه آن در دعای دفع بی خوابی چنین آمده است  «سبحان الله ذی الشان دائم السُلطان البُرهان کُلَ یَومٍ هو فی شان. اشهد ان نوحا رسول الله و ان ابراهیم خلیل الله وان موسی کلیم الله ونجیّه و انَّ عیسی ابن مریم صلوات الله علیه و علیهم اجمعین کَلِمته و روحه و انَّ محمدا صلی الله علیه و آله و سلم خاتم النبیین لا نبی بعده :شهادت به رسالت انبیاء الهی و بیان صفات هریک از آن بزرگواران، نوعی اعتراف به اعتقادات است که شخص هنگام درخواست حاجتی از خدای متعال به آن اقرار می نماید این شیوه مرسوم بوده و در برآورده شدن حاجت موثر است زیرا نوعی واسطه وشفیع قرار دادن آنها نیز محسوب می گردد.

وضعیت ابلیس در روز قیامت بر اساس روايات چگونه است؟

 

فراز هفتم

فَقِهِ اللَّهُمَّ یا رَبِّ ادْفَعْ عَنْهُ الْأَسْوَاءَ کُلَّهَا وَ اقْمَعْ عَنْهُ أَبْصَارَ الظَّالِمِینَ وَ أَلْسِنَهَ الْمُعَانِدِینَ وَ الْمُرِیدِینَ لَهُ السُّوءَ وَ الضَّرَّ وَ ادْفَعْ عَنْهُ کُلَّ مَحْذُورٍ وَ مَخُوفٍ وَ أَی عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِکَ أَوْ أَمَهٍ مِنْ إِمَائِکَ أَوْ سُلْطَانٍ مَارِدٍ أَوْ شَیطَانٍ أَوْ شَیطَانَهٍ أَوْ جِنِّی أَوْ جِنِّیهٍ أَوْ غُولٍ أَوْ غُولَهٍ أَرَادَ صَاحِبَ کِتَابِی هَذَا بِظُلْمٍ أَوْ ضَرٍّ أَوْ مَکْرٍ أَوْ مَکْرُوهٍ أَوْ کَیدٍ أَوْ خَدِیعَهٍ أَوْ نِکَایهٍ أَوْ سِعَایهٍ أَوْ فَسَادٍ أَوْ غَرَقٍ أَوِ اصْطِلَامٍ أَوْ عَطَبٍ أَوْ مُغَالَبَهٍ أَوْ غَدْرٍ أَوْ قَهْرٍ أَوْ هَتْکِ سِتْرٍ أَوِ اقْتِدَارٍ أَوْ آفَهٍ أَوْ عَاهَهٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ حَرَقٍ أَوِ انْتِقَامٍ أَوْ قَطْعٍ أَوْ سِحْرٍ أَوْ مَسْخٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ سَقَمٍ أَوْ بَرَصٍ أَوْ جُذَامٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ فَاقَهٍ أَوْ آعَهٍ أَوْ سَغَبٍ أَوْ عَطَشٍ أَوْ وَسْوَسَهٍ أَوْ نَقْصٍ فِی دِینٍ أَوْ مَعِیشَهٍ فَاکْفِنِیهِ بِمَا شِئْتَ وَ کَیفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ‏ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِ‏شَی‏ءٍ قَدِیرٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ‏ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ یا مَشْهُوراً فِی السَّمَاوَاتِ یا مَشْهُوراً فِی الْأَرَضِینَ یا مَشْهُوراً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ جَهَدَتِ الْجَبَابِرَهُ وَ الْمُلُوکُ عَلَى إِطْفَاءِ نُورِکَ وَ إِخْمَادِ ذِکْرِکَ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یتِمَّ نُورَکَ وَ یبُوحَ بِذِکْرِکَ‏ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ…

 

ترجمه

خداوندا ای پروردگار من، دفع نما بدیها را همه آن ها را و صرف نمای از بدن او چشم های ستمکاران و زبانهای دشمنان را و اراده نمایندگان او را به بدی و ضرر، و دفع نمای از او هرچیزی راکه دوری باید نمود از او، و هر ترسیده شده از او و هر بنده ای از بندگان تو یا کنیزی از کنیزان تو یا پادشاهی یاغی یا مرد شیطانی یا زن شیطانه ای یا مرد جنی یا زن جنیه ای یا مرد غولی یا زن غوله ای که اراده نموده باشد این شخص را به ستم کردن یا ضرر رسانیدن یا ناخوشی یا دشمنی یا حیله ای یا جراحتی یا کار بدی یا فسادی یا غرقی یا سوختنی یا از بیخ برکندنی یا هلاکتی یا مغلوب شدنی یا مکری یا غلبه ای یا پاره نمودن پرده ای یا قدرت داشتنی یا بلا ئی یا آفتی یا کشتنی یا سوختنی یا عقوبت نمودنی یا قطع کردنی یا سحر نمودنی یا مسخ  شدنی یا بیماری یا آزاری یا پیسی یا خوره ای یا فقری یا آفتی یا درویشی یا گرسنگی یا تشنگی یا وسوسه نمودنی یا کمی در دین یا در زندگانی پس کفایت نمای آن بنده را پس کفایت نمای مرا به چیزی که تو خواسته ای و به گونه ای که تو خواسته ای و تو آنچه خواسته ای، بدرستی که تو بر هر چیز قادری و رحمت فراوان خدا برمحمد وآل باد و نیست حرکتی و نه توانائی مگر بخدای که بلند مرتبه و بزرگ است وهمه چیز برای خداست که پروردگار همه عالم است.

و امّا آن دعائی که باید نقش شود بر لوله نقره ای که باید از نقره خالص غیر مغشوش ساخته شده باشد، این است:ای آن که ظاهر و معروفی در آسمان ها، ای آن که معروفی در زمین ها، ای آن که ظاهری در دنیا و در آخرت، سعی نموده اند صاحبان جبروت و پادشاهان بر خاموش نمودن نور تو و برطرف کردن ذکر تو پس امتناع نمود خدای مگر از آن که تمام کند نور تو را و ظاهر سازد ذکر تو را هرچند ناخوش داشته باشند کفّار.

 

لغات و اصطلاحات

الاَسواءَ:معجم المقائیس اللغه می نویسد:(سوء من باب القُبح. تقول رجلٌ اَسواءَ ای قبیحٌ واَمراةٌ سَوآء ای قبیحة. قال رسول الله صلی الله علیه و آله سوآءٌ ولودٌتیرٌ من حسناء عقیم. ولذلک سمَّیت السیئه سیّئة. وسمیت النار سُوای، لقبح منظرها. قال الله تعالی ثم کان عاقبةَ الّذین اَساؤُا السُّوای

قمع:به معنی کوبیدن، خفیف و ذلیل کردن و صرف و روی گردان نموده آمده و در اینجا به معنای روی گردان نمودن است.

مارد: مارد و مرید از انسان ها یاشیاطین آنهائی هستند که  ازخیرات و نیکی ها بی بهره و دورند. شجر اَمرَد _درخت بدون برگ وباد و_رملة مَردَاء_زمین ریگزاری که گیاهی در آن نمی روید اَمرد به کسی میگویند که موی بر چهره ندارد و نوجوان است. قرآن کریم میفرماید:وَحِفْظًا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ مَارِدٍ، ودرجایی دیگر میفرمایدوَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ ۖ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ

اهل مدینه بر نفاق گرویدند و از خیر رو گردان شدند

جن:نام دسته ای از موجودات فراطبیعی است، اعتقاد اسلام براین است که وجودش از آتش بدون دود است. برخی روایات همنشینی با آنها را منع کرده اند به عنوان نمونه ابی ربیع شامی از امام صادق علیه السلام پرسید:گروهی در منطقه ما زندگی می کنند. همیشه برای خرید و فروش می آیند و ما باآنها همنشین شده و باهم خریدوفروش داریم، تکلیف چیست؟ امام فرمودند ای اباربیع!با آن ها همنشین مشو‌؛ زیرا آنها گروهی از جن هستند که خداوند از روی آنها پرده برداری کرده پس با آنها همنشین نشو.

غول:ظاهرا موجودی است افسانه ای. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:اذا تَغَوّلَت لَکُمُ الغُولُ فاَذِّنُوا هرگاه غول یا غول بیابانی در نظرتان آمد اذان بگویید. استاد علی اکبر غفاری در شرح این حدیث می نویسد(غول موجودیست از نوع انسان ولی وحشی وبیابانی که چون موی وناخن کوتاه نکرده بشکلی مهیب نماید، وغالبا دربیابانها و دور از انسان زندگی می کند، وجماعتی از دانشمندان آن را موجودی افسانه ای می پندارند و از لفظ خبرکه می فرماید(اذا تغوّلت لکم الغول) وچون از باب تفعل است که برای تکلّف ومعانات و وانمود کردن بکار می رود چنین می نماید که فرموده باشد هرگاه وهم و خیال وحشت آور غول شما را گرفت اذان بگوئید. واذان گفتن  در بیابان با آواز بلند خود موجب ریختن ترس و قوّت دل است، وشاید غول موجودی باشد مانند جنّ که دیدنش برای هرکس میسور نیست.

خدعه:به فتح وضم خوانده شده، جوهری می گوید به فتح، افصح است. یعنی نیرنگ، گول زدن وگمراه کردن، چشم بندی وغیره.. معجم المقاییس اللغه می نویسد:(الخاء و الدال و العین اصلٌ واحد، ذکر الخلیل قیاسه، قال الخلیل. الاخداع اِخفاء الشیء)

کَید:تاج العروس می نویسد:کید: تاج العروس می نویسد: (الكيد: المكر والخبث، كالمکیدة قال الليث: الكيد من المكيدة، وقد كاده یكيده  کیدا و مكيدة. قال شيخنا و ظاهر كلامهم أن الكيد والمكر مترادفان، و هو الظاهر، وقد فرق بينهما بعض فقهاء اللغة، فقال: الكيد: المضرة، والمكر إخفاء الكيد و إيصال المضرة، وقيل الكيد: الأخذ على خفاء، ولا يعتبر فيه إظهار خلاف ما أبطنه، ويعتبر ذلك في المكر. والله أعلم. والكيد: الحيله، وبه فسر قوله تعالى فجمع کیده ثم أتى و قوله تعالى فيكيدوا لك كيدا.)

مکر:یعنی با حیله و نیرنگ کسی را از مقصدش دور کنند و برگردانند که دو گونه است، مکر پسندیده که بوسیله آن قصد کار خوبی بشود مانند آیه شریفه (وَاللّه خیرُ الماکرین) و مکر وحلیه مذموم وناپسند که کسی کار زشتی را قصد کند مانند آیه شریفه (وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ) و( فانظر کیف کان عاقبه مکرهم)

نکایه:قهره بالقتل والجرح، یعنی دشمن را با مجروح کردن و یا کُشتن از پای درآوردن.

اصطلام:از بیخ و بن کندن.

عطب :العین والطاء والباء کلمتان لاتتقاربان فی المعنی. فالاولی:العَطب، و هوالهلاک، یقال عطب، واعطیه غیرُه.

والکلمة الاولی :العطب وهو القُطن. هلاک

مغالبه:با او ستیز نمود و بر او چیره شد

غدر:نقض عهد

هتک :شکستن و از بین بردن پوشش چیزی

عاهه:عاهه از (ع_و_ه) یا(ع_ی_ه) گرفته شده و به معنای آفتی است که در کشتزار و یا دام و یا غیر آنها می افتد. بنابراین (اهلُ العاهات) به معنای (مردم آفت زده) است.

مسخ : المیم و السین و الخاء کلمتان:احداهما المسخ، وهو یدلُ علی تشویه وقِلّه طَعم الشّی و مسخه اللّه:شوّه خَلقَه من صورةٍ حسنةٍ الی قبیحه

راغب می گوید:مَسخ یعنی زشت شدن طبیعت و اخلاق و دگرگونی شکلی به شکل دیگر، بعضی از حکماء گفته اند، مسخ به دو گونه است،:اول، مسخ عینی که ویژه صورت و طبیعت ظاهری است. دوم، مسخ اخلاقی وصفات درونی که در هر زمانی برای انسان حاصل میشود. به این معنی که انسان دارای اخلاقی پست و ناپسند از صفت حیوانات میشود مثل اینکه از شدت حرص و از چون سگ ویا از پلیدی چون خوک و خنزیر و یا از بی خبری و جهالت چون گاو شود بنابراین، کلام خدای متعال در آیه (وَجَعَلَ مِنْهُمُ لْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ) و(ولَمَسَخْنَاهُمْ عَلَىٰ مَكَانَتِهِمْ) ،شامل هر دو معنی مسخ می شود هرچند که در معنی مسخ طبیعی و جسمی بیشتر به نظر می رسد.

سحر:معجم مقائیس اللغه آن را به((إخراج الباطل فی صورة الحق)) تعریف نموده است. راغب می نویسد((یکی از معانی سحر، خدعه و فریب است و همچنین به معنای پندارهائی که حقیقت ندارد، مانند شعبده بازی آمده است برکارسخن چین که با سخنان مزخرف و ظاهر فریبش باز دارنده گوش ها از  شنیدن حق است نیز سحر اطلاق می شود مانند قول خدای متعال در آیه شریفه(قَالَ أَلْقُوا ۖ فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ) همین که القاء سحر وشعبده کردند، دیدگان مردم را سحر زده نمودند. وآنها را ترساندند که سحری بزرگ آورده بودند. وآیه (يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ) از سحرشان چنان پنداشت که ریسمانها وعصاهاشان حرکت میکند.

فرق مرض و سقم:ابن اثیر در تعریف سقم مینویسد(السین و القاف و المیم اصلٌ واحو و هو المرض) اما در معنای مرض مینویسد(المیم والراء و الضاد اصلٌ صحیح یدل علی ما یخرج به الانسان عن حدِ الصحة فی اي شیءٍ کان. راغب می گوید((السقم و السُقُم:اختصاص به بیماری جسمی و بدنی دارد مانند(انّی سَقیمٌ) ولی بیماری و مرض گاهی جسمی است مانندوَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ و گاهی در نفس و جان است مانندي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا

برص:لکه های سپید روی پوست بدن(پیسی) که معروف است، ماه راهم بخاطر لکّه هائی که بر سطح آن دیده میشود اَبرص گوینددر قرآن کریم دوبار از  این واژه در مورد معجزات حضرت عیسی علیه السلام استفاده شده است

(وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ) و وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِ

بوس:البؤس و البأس و الباسأ: شدت سختی، زشتی و ناروائی را گویند اما واژه _بؤس_ بیشتر در فقر و جنگ بکار می رود و(البأس و البَأساء) در کشتن دشمن و مجروح کردن مانند آیات وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْكِيلًا. فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ. وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ. وبَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ

فعل این واژه_بَؤُس _یبؤُسُ است

الفاقه:الحاجة والفقر

سغب:السین و الغین و الباء اصلٌ واحد یدلٌ علی الجوع…. قال ابن درید:قال بعض اهل اللغه :لایکون السَّغب الا الجوعَ مع التعب

قصبه:القاف و الصاد والباء اصلان صحیحان، یدلُ أحدهما علی قَطع الشَّیء و یدلُ الآخر علی امتدادٍ فی اشیاء مجوَّقه

مغشوشه:ناخالص. غیر مغشوشَه:خالص

إخماد:الخاء والمیم والدال اصلٌ واحد یدل علی سکونِ الحرکة والسُّقوط

چنانچه در قرآن آمده فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ (ناگهان خاموش  و بی جان شوند)

 

نکات

الأسوأَ کَلَها :امام علیه السلام ابتدا دفع شرور و بدی ها همه را یکجا درخواست می نماید آنگاه برخی از مصادیق آن را نان می برند

اَلسنة المُعاندین والمریدین : در این عبارت امام علیه السلام به مطلبی زیبا اشاره نموده که همیشه بدی از لسان معاندین نیست بلکه گاهی برخی مریدان و به اصطلاح خیرخواهان نیز باعث ضرر و زیان به انسان هستند.

بظُلْمٍ أَوْ ضَرٍّ أَوْ مَکْرٍ أَوْ مَکْرُوهٍ أَوْ کَیدٍ أَوْ خَدِیعَهٍ أَوْ نِکَایهٍ أَوْ سِعَایهٍ أَوْ فَسَادٍ أَوْ غَرَقٍ أَوِ اصْطِلَامٍ أَوْ عَطَبٍ أَوْ مُغَالَبَهٍ أَوْ غَدْرٍ أَوْ قَهْرٍ أَوْ هَتْکِ سِتْرٍ أَوِ اقْتِدَارٍ أَوْ آفَهٍ أَوْ عَاهَهٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ حَرَقٍ أَوِ انْتِقَامٍ أَوْ قَطْعٍ أَوْ سِحْرٍ أَوْ مَسْخٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ سَقَمٍ أَوْ بَرَصٍ أَوْ جُذَامٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ فَاقَهٍ أَوْ آعَهٍ أَوْ سَغَبٍ أَوْ عَطَشٍ أَوْ وَسْوَسَهٍ أَوْ نَقْصٍ فِی دِینٍ أَوْ مَعِیشَهٍ فَاکْفِنِیهِ بِمَا شِئْتَ وَ کَیفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ‏ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِ‏شَی‏ءٍ قَدِیرٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً.

امام علیه السلام به تک تک شرور اشاره نموده نکته قابل برداشت این است که خوب است انسان در دعاها جزئیات حوائج خود را درخواست نماید و به زبان آورد این روش در سیره ی معصومان مرسوم بوده است.

ونقص فی دِین اَومعیشة :امام علیه السلام هم به در امان ماندن به امور معنوی ودینی اشاره نموده و هم به امور مربوط به زنگی دنیا

فَاَکفینه بِماشئت وکَیفَ شِئتَ و اَنی شِئتَ:تاکید بر اراده و مشیت مطلق و بی حد الهی دارد.

این مطلب ادب امام را در دعا بیان می دارد یعنی ضمن اینکه درخواست و حاجت خود را از خدای متعال درخواست می نماید، برآورده شدن آن را به خواست، اراده و مشیَّت الهی واگذار می نماید

یامَشهوراً فِی  الاَرضین یا مشهورا في الآخرةیا مشهورا فی الذنیا جَهَدَت  الْجَبَابِرَهُ والملوک علی إطفاء نَورک وإخماد ذِکرک فَاَبی اللّه:این تعبیر در بسیاری از دعاهای معصومان علیهم السلام آمده است.

سید بن طاووس در رابطه باعبارت «إلّا اَن یُتم نَورَک» میگوید(در نسخه ای دیدم :واَبیت الّا ان یُتم نورک) آمده است یعنی امتناع نمودن تو مگر از آن که تمام نمائی نور خود را اما قول (فاَبی اللّه الّا اَن یتم نورک) یعنی نور تو ای اسم اعظم که نوشته شده است در حرز به صورت طلسم

مرحوم سیدبن طاووس در مراد از عبارت: یامَشهوراً فِی الدنیا والآخرة جَهَدَت الْجَبَابِرَهُ و المُلوک علی إِطْفَاءِ نورک واِخماد ذکرک می گوید  :وجدت فی الجزء الثالث من کتاب الواحدة ان المراد بقوله یا مشهورا فی السماوات الی آخره هو مولانا امیر المومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام.

حرز دوم امام جواد علیه السلام با روایتی دیگر

یَا نُورُ یَا بُرْهَانُ یَا مُبِینُ یَا مُنِیرُ یَا رَبِّ اکْفِنِی الشُّرُورَ وَ آفَاتِ الدُّهُورِ وَ أَسْأَلُکَ النَّجَاهَ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّور

 

ترجمه

حرز دیگری از امام جواد علیه السلام :ای روشن کننده، ای دلیل، ای محکم کار، (ای ظاهر کننده حکمت)، ای صاحب روشنی، ای پروردگار من کفایت نمای مرا از شرّ شرورها و از آفت های زمانه ها و سؤال می کنم از تو خلاصی را در روزی که در صور دمیده می شود.

 

مطالب مرتبط:

[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row][vc_row][vc_column][vc_btn title=”برای خرید حرز کبیر امام جواد (ع) کلیک کنید” style=”3d” shape=”round” color=”info” size=”lg” align=”center” link=”url:https%3A%2F%2Fhirzrazavi.ir%2Fproduct%2F%25d8%25ad%25d8%25b1%25d8%25b2-%25da%25a9%25d8%25a8%25db%258c%25d8%25b1-%25d8%25a7%25d9%2585%25d8%25a7%25d9%2585-%25d8%25ac%25d9%2588%25d8%25a7%25d8%25af%2F|target:_blank”][/vc_column][/vc_row]

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *